Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


˙·٠•●♥حس زیبا ♥●•٠·˙

درد محبت درمان ندارد

راه مودت پایان ندارد



از جان شیرین ممکن بود صبر

اما ز جانان امکان ندارد



آنرا که در جان عشقی نباشد

دل بر کن از وی کوجان ندارد




ذوق فقیران خاقان نیابد

عیش گدایان سلطان ندارد



ایدل ز دلبر پنهان چه داری

دردی که جز او درمان ندارد



باید که هر کو بیمار باشد

درد از طبیبان پنهان ندارد



در دین خواجو مؤمن نباشد

هر کو بکفرش ایمان ندارد


خـواجـوی کـرمـانـی

+نوشته شده در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,ساعت12:47توسط وحید SODAGAR | |

 درسِ عبرتيــــ شــدي برايَم ...

ايــن بـــار

پُشتِ دستــم را نه!


پـشـتــــ قـلـبــ ـم را داغ مـي گـذارم ...!




صدا رفت....

تصویر رفت...

خاطراتش....

مونده نمیره...

ادامه مطلب...

+نوشته شده در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:احساس,بغض,گریه ,ساعت12:44توسط وحید SODAGAR | |


خــدا گـويــد:

تــوای زيــــاترازخورشيد زيـبــايـم،

تــو ای والــاترين مهمــان دنــيـايــم،

بدان آغــــــ ـــــوش مــن باز اسـت،

شــروع كن !

یــک قدم بـاتو ؛ تمــام گــــامهــای مانده اش با مــن ..

+نوشته شده در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,ساعت12:24توسط وحید SODAGAR | |

 

 
میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد


- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –

 


ادامه مطلب...

+نوشته شده در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,ساعت12:14توسط وحید SODAGAR | |


پائیزی رویایی با یاد تو......


آسمان بغضی در دل داشت

هوایش سرشار از غمی نهفته بود

دخترک با سازش به درختی تکیه زد و آسمان را نظاره کرد

برگی از شاخه افتاد

پریشانی موهایش نوید نواختن گریه و باریدن اشکهای آسمان بود

بادی می وزید

برگها می باریدند

پاییز یعنی افروختن آتش عشق در سکوتی غم آلود

آرشه ی سازش موهایش بود

جعبه ی طنینش اندوه می سرود

خاطرش پر کشید و ساز را برای پرواز نوایش برداشت

شروع کرد و نواخت

باد با نوای ساز می وزید و شاخه ها می رقصیندند

آسمان ابری شد

رعدی آمد و برقی در چشمانش موج زد

دخترک می نواخت

بزم سکوت پاییزی در عصری غمگین با یادی تلخ

آسمان بغضش ترکید

گریست

چشمان دخترک رقص آرشه را با هنر دستانش نظاره میکرد و می بارید

چه هوایی بود

سکوت پاییز شکست و نوای عشق پر گشود به سوی وصال یار

آسمان سبک و شاخه ها خوش بودند

دل دخترک را غمی تلخ مهمان بود

دخترک تنهایی را می نواخت به یاد تنهاییش ولی افسوس .................

+نوشته شده در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,ساعت12:11توسط وحید SODAGAR | |


ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ!

ﻋﻜﺎﺱ ﻣﺪﺍﻡ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﺍ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ.

ﺍﺻﻼ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ،ﻛﻪ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩﺕ

ﺣﺘﻲ ﻳﻚ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺑﺮﺍﻱ

ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻧﻴﺴﺖ

+نوشته شده در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,ساعت1:16توسط وحید SODAGAR | |

 

 

Love is Pure

Love is Sure

Love is sweet poison

that Doctors can't cure
 

عشق یعنی پاکی

عشق یعنی اطمینان

عشق یه زهر شیرینه

که دکتر ها نمیتونن درمانش کنن!

+نوشته شده در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,ساعت1:15توسط وحید SODAGAR | |

آن روز کــه همــه بــه دنبــال چشـم زیبـــا هستند، 

تـــو بــه دنبــال نگـــاه زیبــا بـــاش ....!
 

 

.:: دكتـــر علي شــريعتــي ::.

+نوشته شده در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,ساعت1:14توسط وحید SODAGAR | |

 

 

ما که رفتیم

ما که رفتیم ولی یادت باشه دیوونه بودیم

واسه تو یه عمر اسیر تو کنج میخونه بودیم


ماکه رفتیم ولی خوب موندی سر قول و قرار


خوب رها کردی دسامو توی اول بهار


ماکه رفتیم ولی مزد دستای ما این نبود 


دل ما لایق اینکه بندازیش زمین نبود


ما که رفتیم ولی چشم تو عجب نگاهی داشت 


جمله های پر عشق تو چه وعده هایی داشت


ماکه رفتیم ولیکن قدرتو دونسته بودیم 


بیشترم خواسته بودیم ولی نتونسته بودیم



ماکه رفتیم توبرو دنبال طالع خودت 


ببينم سال دیگه کی میاد تولدت ؟


ماکه رفتیم دل ندیم دیگه به عشق کاغذی 


لااقل می اومدی پیشم واسه خداحافظی


مریم حیدرزاده

+نوشته شده در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,ساعت1:12توسط وحید SODAGAR | |

یک روز رسد غمی به اندازه کوه

یک روز رسد نشاط اندازه دشت

افسانه زندگی چنین است عزیز

در سایه کوه باید از دشت گذشت


يادش بخير

يه زماني دروغ گو دشمن خــــــــدا بود..

 


ادامه مطلب...

+نوشته شده در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,ساعت1:3توسط وحید SODAGAR | |

 
اگر "تو" را امتحان میگرفتند،

بی شک من

رتبه اول میشدم

...

بس که تکرار کردم

نامت را در مرور خاطرات!

(فاطی دوستت دارممممم)

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:,ساعت23:54توسط وحید SODAGAR | |

 چشمانم به نگاهت حسودی می کنند

و نگاه مشتاق و تشنه تو

به دستان گریزان من

ناگسستنی است..

چقدر خستگی ناپذیرست...

آشوب نگاه تو..

+نوشته شده در چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:,ساعت23:53توسط وحید SODAGAR | |

بگار زمانه از حسادت بتركد ... انگشتان تو ... چه به انگشتان من مي آيد..


+نوشته شده در چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:,ساعت23:51توسط وحید SODAGAR | |


If you love someone

put their name in a circle

instead of a hear

because hearts can break

but circles go on forever


اگر عاشق کسی شدی

بجای اینکه اسمش رو توی یه قلب بنویسی

اسمش رو توی یه دایره بنویس.

بخاطر اینکه قلب ممکنه بشکنه

ولی دایره ها برای همیشه به راهشون ادامه میدن....

+نوشته شده در چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:,ساعت23:47توسط وحید SODAGAR | |

مادرم می گفت: عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب

اما هزار شب است پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکرده ام


دکـتــر عـلـی شــریعـتـی

+نوشته شده در چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:,ساعت23:45توسط وحید SODAGAR | |

صفحه قبل 1 ... 59 60 61 62 63 ... 68 صفحه بعد