آدمـــ هآ هـَــرگِـز کســانے رآ کـهــ دوسـتـــــ دارَنــــد فـَراموشـــــ نِمے کُنـــَــــند فقـَـــــط عـــآدتــــــ مے کُـــــنـَـند کـهـــ دیـــــگـَـر کِــــــنارشــــآטּ نَــباشـــَــند! بَرگرﬤ פּ نِگاه ڪُטּ اَز مَـטּ چـﮧ ساפֿـتـﮧ اےْ! פּیرانـﮧ اےْ اَز پوسْـﭞ פּ استـפֿـפּاטּ ... פּ مُشتے شِعـر عاشِقانـﮧ... ایْـטּ عاقِبـﭞ ڪسے سـﭞ ڪه چشماטּِ פֿـیس ِ تـפּ رـا ﬤیْـﬤ!!! ˙·٠•●♥ارسالی زیبا از دوست عزیزم غزل جان♥●•٠·˙
+نوشته شده در پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:عادت,ادمها,دلنوشته,هرگز,دوست,فراموشی,فقط,کنار,برگرد,من,ویرانه,پوست,استخوان,عاقبت,شعر عاشقانه,چشمان خیس,دید,شعر زیبا,شعر تنهایی,شعر,عکس,عکس تنهایی,عکس گریه,عکس دختر , ساعت1:37توسط وحید SODAGAR |
جلسه ی محاکمه ی عشق برپا شده و قاضی این دادگاه عقل بود ؛ و عشقمحکوم بود به تبعید به دور ترین نقطه ی مغز یعنی فراموشی ... قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه ی اعضا با او مخالف بودند . قلب شروع کرد به طرفداری از عشق : ای چشم ، مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدنش را داشتی؟ ؛ ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی؟ ؛ و شما پاها که همیشه منتظر رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین باعشق مخالفید؟ همه ی اعضا روی برگرداندن و به نشان اعتراض جلسه را ترک کردند . تنها عقل و قلب در جلسه ماندند. عقل رو به قلب گفت : دیدی؟ همه ی اعضا از عشق بیزارند ولی من متحیرم با وجود اینکه عشق بیشتر از همه تو را آزرده چرا هنوز از او حمایت می کنی؟ قلب نالید و گفت : من بی وجود عشق دیگر نخواهم بود . در آن صورت تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار لحضه ی قبل را تکرار می کند ... اما دیگر برای گفتن این حرف ها دیر شده بود . حکم صادر شده و قابل اصلاح نبود ... در سکوت دادگاه ســرنــوشـــت عقل بر ما حکم سنگینی نوشت گفته شد دلداده ها از هــم جدا ای خدا نفرین بر این قانون زشت ارسالی توسط تینا |
About
به وبلاگ من خوش آمدید کانال ما در تلگرام حتما سر بزنید @Asheganehay1 @Statusfun
فروردين 1394 شهريور 1393 مرداد 1393 فروردين 1393 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 AuthorsLinks
همسایه SpecificLinkDump
شعرهای آذری Categories
تقدیم به عشق ماندگارم |