تقدیــــــــــم بـــــه عشـــــق بعد یک سال بهار آمده، مےبینے که؟ باز تکرار به بار آمده، مے بینے که؟ سبزے سجده ے ما را به لبے سرخ فروخت عقل با عشق کنار آمده، مے بینےکه؟ آن که عمرے به کمین بود، به دام افتاده چشم آهو به شکار آمده، مے بینے که؟ حمد هم از لب سرخ تو شنیدن دارد گل سرخے به مزار آمده، مےبینے که؟ غنچه اے مژده ے پژمردن خود را آورد بعد یک سال بهار آمده، مے بینے که؟
+نوشته شده در دو شنبه 10 فروردين 1394برچسب:بهار,حس زیبا,عاشقانه ها,عاشقانه,شعر زیبا,شعر,شعر عاشقانه,سال,نو,عید,عشق,تقدیم,سبزی,سجده,لب,عکس رمانتیک,عکس عاشقانه,عکس, ساعت13:54توسط وحید SODAGAR |
انگار در زیباییت چیزی را جا گذاشته ام ، مثلا … در صدایت ، آرامش یا در چشم هایت ، زندگی دیگر هیچ مزه اى دلچسب نخواهد بود من تمام حس چشاییم را ... روى لبانت جا گذاشته ام
+نوشته شده در جمعه 24 مرداد 1393برچسب:روی لبانت,حس زیبا,درد دل,اغوش,لب,بغل ,زیبا,شعر عاشقانه,متن عاشقانه,شعر,دلچسب,حس,چشم,زندگی,عکس اغوش,عکس عاشقانه,عکس زیبا,عکس, ساعت11:2توسط وحید SODAGAR |
بــه خداحافظی تــلخ تــو سوگند نشد که تــو رفتی و دلــم ثانیــه ای بنــد نشد لب تــو میـــــــوه ممنـــــــــوع ولی لبــهایم هر چـــه از طعــم لب سرخ تــو دل کنـد نشد با چراغی همه جـــا گشتــم و گشتـــم در شهر هیــچ کس، هیـــچ کس اینجا بــــه تــو مانند نشد هـــــر کــسی در دل من جای خـــودش را دارد جانشین تـــو در این سینـــه خداونــــد نشد خواستند از تـــــو بگوینــد شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نــــوشتند: نشد!!
+نوشته شده در پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:خداحافظ,حس زیبا,درد دل,دلنوشته,دلنوشته ها,متنهای زیبا,متنهای عاشقانه,شعر زیبا,شعر عاشقانه,شعر,متن,سوگند,لب,لبها,نشد,شاعر,خواستن,طعم,شهر,عکس زیبا,عکس گرافیکی,عکس, ساعت20:45توسط وحید SODAGAR |
آهاي بعضيا!!!! بعضـــی وقتــــا بایـــد لـــب بالایـــی رو بــا لـــب پاییـــنیتون آشنـــا کنـــید و دهـــن گرامیــتـــونو ببنـــــدید! مرسي!!!
+نوشته شده در پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:اهای بعضیا,وقت,لب بالایی,لب,دهن,گرامی,مرسی,متن زیبا,عکس زیبا,عکس لب,عکس,درد دل,دلنوشته, ساعت11:26توسط وحید SODAGAR |
آتش عشق تو در شعله گرفتارم کرد رخ زیبای تو در دام گرفتارم کرد این کمندی است که در حلقه گرفتارم کرد هوس عشق تو در کام جنونم افکند این جنونی است که صد ساله گرفتارم کرد چهره حور ندارد رخ زیبای تو را این جمالی است که با ناز گرفتارم کرد شربت لعل لبت باده مخمورم کرد این شرابی است که مستانه گرفتارم کرد منت از می نکشم چشم خمارت بینم این نگاهی است که با غمزه گرفتارم کرد آشنا در دل ما راه به جائی نبرد این چه رسمی است که بیگانه گرفتارم کرد تب عشق تو فقط چاره دردم باشد این دوائی است که بیمار و گرفتارم کرد مرد آن است که در عشق حریفت باشد این ندائی است که از غیب گرفتارم کرد نیست راهی که زبند تو رهایم سازد این حصاری است که بی پرده گرفتارم کرد وادی عشق فقط راه به دلها دارد این مسیری است که یک سویه گرفتارم کرد مستی و بی خبری عشق تو از یاد نبرد خاطرات تو چنین زار و گرفتارم کرد یاریم کن که از این جام لبی برگیرم ور نه مرگ آید و بینی که گرفتارم کرد خرمن عشق تو را خوشه هزاران باشد حاصل زحمت این کاشت گرفتارم کرد وقت رفتن نگهم تر ز نگاهت باشد قطره اشک تو بر خاک گرفتارم کرد ای تو در خاطر من تا به ابد زندانی من رها بودم و عشق توگرفتارم کرد سالها دل طلب روی تو از ما میکرد یک نظر دیدم و بی وقفه گرفتارم کرد تا که جان باشد و جان هست به تو میگویم که فقط عشق تو اینگونه گرفتارم کرد ولی حیف که این عشق پایان داشت |
About
به وبلاگ من خوش آمدید کانال ما در تلگرام حتما سر بزنید @Asheganehay1 @Statusfun
فروردين 1394 شهريور 1393 مرداد 1393 فروردين 1393 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 AuthorsLinks
همسایه SpecificLinkDump
شعرهای آذری Categories
تقدیم به عشق ماندگارم |