Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


˙·٠•●♥حس زیبا ♥●•٠·˙

 در باز و بسته شد

حتما باز باد شوخی اش گرفته 

ادای آمدنت را در می آورد...

سر مشق های آب بابا یادمان رفت

رسم نوشتن با قلم ها یادمان رفت

گل کردن لبخند های هم کلاسی

با یک نگاه ساده حتی یادمان رفت

ترس از معلم، حل تمرین پای تخته

آن زنگ های بی معما یادمان رفت

راه فرار از مشق های توی خانه

"ای وای ننوشتیم خانم" یادمان رفت

آن روز ها را آنقدر شوخی گرفتیم

جدیت"تصمیم کبری" یادمان رفت

شعر "خدای مهربان" را حفظ کردیم

یادش بخیر اما خدا را یادمان رفت

در گوشمان خواندند رسم آدمیت

آن حرف ها را زود اما یادمان رفت

فردا چه کاره میشوی؟"موضوع انشاء"

ساده نوشتیم آنقدر تا یادمان رفت

دیروز تکلیف آب بابا بود و خط خورد

تکلیف فردا نان و بابا یادمان رفت


 

+نوشته شده در یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:کودکی,خدا,سرگذشت,نان,کبری,تصمیم کبری,انشا,تمرین,معلم,شوخی,,کلاس,لبخند,ساعت9:56توسط وحید SODAGAR | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 68 صفحه بعد