تصوّرهای باطــــل نــــقش زد آیــــنده ی ما را بــه تصــویری مجازی خط کشید آئینه ی ما را رفــاقـــت ها , مــحبت ها چرا زیبا سرابی بود گذشته لحــــظه های عشق ما آشفته خوابی بـود غـــرورم را لباست میکنم , باز التماست میکنم دو چشمم فرش پایت میکنم , جانم فدایت میکنم شکستن های قلب پر غرورم تحمل کردن روح صبورم شمردن های تکرار شب روز غم شب تلخی و تنهایی روز برای آن دو چشم کهربایی که آتش زد مرا خواهی نخواهی برای بوسه ی هنگام دیدار وداع تلخ آن دو چشم غم دار شکسته قلب من بشکستی و از من نپرسیدی دل سوزنده آهم دیدی و هرگز نترسیدی هنوزم آسمانم را فقط تنها تو خورشیدی که شانیدی به پیرانی مرا از غم تو پاشیدی
+نوشته شده در سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:هنوزم آسمانم را فقط تنها تو خورشیدی,هنوز,اسمان,خورشید,تصور,باطل,نقش,اینده,مجازی,اینه,لباس,چشم,غرور,جانم,شب,روز,کهربایی,اتش,شعر عاشقنه,شعر تنهای,متنهای عاشقانه,متن عاشقانه,عاشقانه ها,کارتپستال,عکس,تلخ,, ساعت21:25توسط وحید SODAGAR |
نمی دانم چه می خواهم خدايا به دنبال چه می گردم شب و روز چه می جويد نگاه خسته من چرا افسرده است اين قلب پرسوز ز جمع آشنايان می گريزم به كنجی می خزم آرام و خاموش نگاهم غوطه ور در تيرگيها به بيمار دل خود می دهم گوش گريزانم از اين مردم كه با من به ظاهر همدم و يكرنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پيرايه بستند از اين مردم كه تا شعرم شنيدند برويم چون گلی خوشبو شكفتند ولی آن دم كه در خلوت نشستند مرا ديوانه ای بدنام گفتند دل من ای دل ديوانه من كه می سوزی از اين بيگانگی ها مكن ديگر ز دست غير فرياد خدا را بس كن اين ديوانگی ها
+نوشته شده در جمعه 25 اسفند 1391برچسب:دیوانه ی بدنام,عاشقانه ها,متنهای عاشقانه,دیوانه,خدا,شب ,روز,ارام,خاموش,یکرنگ,شعر,گل,خوشبو,عکس,عکس زیبا,عکس تنهایی,تنها,تیرگیها, ساعت20:17توسط وحید SODAGAR |
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت زیر باران غزلی خواند، دلش تر شد و رفت چه تفاوت که چه خورده است، غم دل یا سم آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت روز میلاد همان روز که عاشق شده بود مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت او کسی بود که از غرق شدن می ترسید عاقبت روی تن شناور شد و رفت هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد واژه خسته که یک روز کبوتر شد و رفت
+نوشته شده در جمعه 25 اسفند 1391برچسب:روز,میلاد,تولد,قبر,کبوتر,عشق,شعر عاشقانه,شعر تولد,غرق,ترسیدن,غروب,خورشید,خسته,متن عاشقانه ,عکس,عکس زیبا, ,عکس عاشقانه,, ساعت12:31توسط وحید SODAGAR |
ماه من غصه چرا ؟ او همانیست که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد
+نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391برچسب:ماه,غصه,خدا,عشق,باران,شب,روز,خورشید,نور,گرم,زمین,بهار,یاس,سپید,متن زیبا,متن عاشقانه,عاشقانه,, ساعت22:29توسط وحید SODAGAR |
میخواهم برگردم به روزهای کودکی.. آن زمانها که پدر تنها قهرمان بود عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطهى زمین، شــانههای پـدر بــود بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند تنــها دردم، زانوهای زخمـیام بودند تنـها چیزی که میشکست، اسباببـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود! |
About
به وبلاگ من خوش آمدید کانال ما در تلگرام حتما سر بزنید @Asheganehay1 @Statusfun
فروردين 1394 شهريور 1393 مرداد 1393 فروردين 1393 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 AuthorsLinks
همسایه SpecificLinkDump
شعرهای آذری Categories
تقدیم به عشق ماندگارم |