Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


˙·٠•●♥حس زیبا ♥●•٠·˙

 باختی در کار نیست
برای تو
قلبم را ریسک می کنم
یا می برم
یا می میرم


پرنده که رفت ، بگذار برود
هوای سرد بهانه است ، هوای دیگری درسر دارد . . .

 

 هــر روز یـواشـکی تـوی شـیـشـه یِ سَـردِ مـانـیـتـور ،

بـه عـکـسِ پـروفـایـلـت زُِل مـیـزنــم و ســــیــ گاری روشن میـ کنم

آروم تــویِ دلــم مـیـگـم :

بــی مـَـعــرِفـَـت هــنــوزم دوســتــتــــ دآرم . . .

امشب دلم گرفته است

می خواهم از گرفته های دلم برایت بگویم 

از ابرهای تیره ای که با نسیم خیانت به آسمان دلم آوردی

می خواهم گریه کنم اما نمی توانم ...


می خواهم تو را به یاد بیاورم ...

و با نگاه چشمان تو تا به صبح مژه بر هم نزنم

اما افسوس ... گذشت دقایق چهره ات را از یاد من برده اند ! ...

می خواهم اولین ساعتی که نگاهم کردی رو

به یاد بیاورم ... اما افسوس ...

آخرین نگاه تلخ و سرد تو نمی گذارد ! ...

می خواهم اولین دقایق با تو بودن را

به یاد بیاورم ... اما افسوس ...


می خواهم از گرفته های دلم برایت بگویم

اما نه! دلم نمی آید .....

 

+نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:امشب دلم گرفته است,نسیم,خیانت,چهره,دقایق,افسوس,مژه,شعر تنهایی,شعر,تلخ,سرد,,ساعت19:45توسط وحید SODAGAR | |

 درون کوچه‌ء قلبم چه غمگینانه می‌پیچد


  صدای تو که می‌گفتی به جز تو دل نمی‌بندم

     فریب وعده‌هایت را ندانستم ولی اکنون

       به یاد وعده‌های تو میان گریه می‌خندم 

       برو دیگر که دل از غم رها کردم

       خداحافظ که دیگر بر نمی‌گردم


        تو بودی آسمان من، غمت همسایه‌ی قلبم

      ولی خورشید چشم تو به بام دیگری سرزد

    قسم بر سوز ناله‌هایم تو را دیگر نمی‌خواهم

   که از بام دو چشم تو پرستوی دلم پر زد

   در آن غمگین غروب سرد، تو از شهرم سفر کردی

    نگاهم در افق‌ها ماند و من از افسوس می‌خواندم

       شیار گونه‌هایم را گل اشکم نوازش کرد

          و من از تو جدا ماندم

             ولی ای کاش می‌مردم


                برو دیگر که دل از غم رها کردم

                      خداحافظ که دیگر برنمی‌گردم