Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


˙·٠•●♥حس زیبا ♥●•٠·˙

http://www.shiaupload.ir/images/07492833965893833129.gif

سرنوشتم چیز دیگر را روایت میکند

بی تعارف این دلم خیلی هوایت میکند

قلب من با هر صدا با هر تپش با هر سکوت

 غرق در خون یکنفس دارد دعایت میکند.... 

مــن بــه هیچکــس نمیگـویـــم چقـــدر درد دارم ،

امـــا ...خـــدایـــــا ...

تـــو کـــه میـــدانـــی؟

درمـــانــــم بــــاش

http://www.shiaupload.ir/images/07492833965893833129.gif

+نوشته شده در شنبه 11 مرداد 1393برچسب:سرنوشت,حس زیبا,درد دل ,دلنوشته,قلب,صدا,تپش,متن عاشقانه,متن,شعر,شعر عاشقانه,شعر تنهایی,عکس زیبا,عکس ,عکس تنهایی,ساعت15:33توسط وحید SODAGAR | |

http://www.shiaupload.ir/images/07492833965893833129.gif

یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد

     بی گمان من می شوم بازنده و او می برد

        اشک می ریزم و می دانم که چشمان مرا

          عاقبت این گریه های بی حد از سو می برد

             آنقدر تلخم که هر کس یک نظر میبیندم

               ماجرا را راحت از رفتار من بو می برد

                  من در این فکرم جهان را می شود تغییر داد

                            عاقبت اما مرا تقدیر از رو می برد

 

http://www.shiaupload.ir/images/07492833965893833129.gif

 

+نوشته شده در شنبه 11 مرداد 1393برچسب:عاقبت,حس زیبا,درد دل,عشق,دلنوشته,نفر,قلب,سحر,جادو,بی گمان,بازنده,اشک,بی حد,خیانت,عکس تنهایی,عکس خیانت,عکس,ساعت9:23توسط وحید SODAGAR | |

 میان دریای مهرت غرق شده ام

و در نوازش نسیم عاطفه ات

با تار نازک گیسوانم آهنگ وفا را می نوازم

در رفت و آمد لحظه های تلخ و شیرین زمان

تنها یک لحظه را تقدیمت خواهم کرد

آن لحظه که جز تو و پروردگار خوبم

کسی در قلب و روح من راه نخواهد برد.


وقتی دو عاشق از هم جدا میشن ...

دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن ...

چون به قلب همدیگه زخم زدن ...

نمیتونن دشمن همدیگه باشن ...

چون زمانی عاشق بودن ...

تنها میتونن آشناترین غریبه برای همدیگه باشن ...

 نشسته ام پازل وجودم را میچینم..

نگاه میکنم... آه میکشم...

یک تکه درست جای قلبم خالی است..

کجایی؟!؟

 باختی در کار نیست
برای تو
قلبم را ریسک می کنم
یا می برم
یا می میرم


پرنده که رفت ، بگذار برود
هوای سرد بهانه است ، هوای دیگری درسر دارد . . .

 

باز یکی بود ، یکی نبود...نه...زیر این گنبد کبود ،


سهم من از ستاره ها ، حتی یه چشمک هم نبود،

صدای قلب ساده رو کسی ازم نمیخره ،

چرا همیشه بی کسی، سهم دل ساده تره.....!!!!

 

اصلا چرا همیشه یکی بود یکی نبود


چرا اون دوتا یکی با هم نبودن 

 دلم با عشق تو عاشق ترین شد

تمام لحظه هایم بهترین شد

ولی بی مهریت کار دلم ساخت

دل تنهای من تنها ترین شد...

 

+نوشته شده در جمعه 2 فروردين 1392برچسب:دل,عشق,شکستن,لحظه,بهترین,تنها,تنهاترین,مهر,شعر زیبا,شعر تنهایی,شعر جدایی,قلب,عکس قلب,ساعت14:11توسط وحید SODAGAR | |

 

حالمان بد نيست غم کم می‌خوريم 

کم که نه هرروز کم کم می‌خوريم 

آب می‌خواهم سرابم می‌دهند 

عشق می‌ورزم عذابم می‌دهند 

خود نمی‌دانم کجا رفتم به خواب 

از چه بيدارم نکردی آفتاب؟ 

خنجری بر قلب بيمارم زدند 

بيگناهی بودم و دارم زدند

دشنه اي نامرد بر پشتم نشست

از غم نامردمي پشتم شکست

سنگ را بستند و سگ آزاد شد 

يک شب داد آمد و بيداد شد 

عشق آخر تيشه زد بر ريشه‌ام 

تيشه زد بر ريشه انديشه‌ام 

عشق اگر اين است مرتد می شوم 

خوب اگر اين است من بد می شوم

بس کن اي دل نابساماني بس است

کافرم! ديگر مسلماني بس است

در ميان خلق سر در گم شدم

عاقبت آلوده ي مردم شدم

بعد ازاين با بي کسي خو مي کنم

هر چه در دل داشتم رو مي کنم

نيستم از مردم خنجر بدست

بت پرستم، بت پرستم، بت پرست

بت پرستم،بت پرستي کار ماست

چشم مستي تحفه ي بازار ماست

درد مي بارد چو لب تر مي کنم

طالعم شوم است باور مي کنم

من که با دريا تلاطم کرده ام

راه دريا را چرا گم کرده ام؟؟؟

قفل غم بر درب سلولم مزن

من خودم خوش باورم گولم مزن

من نمي گويم که خاموشم مکن

من نمي گويم فراموشم مکن

من نمي گويم که با من يار باش

من نمي گويم مرا غم خوار باش

من نمي گويم، دگر گفتن بس است

گفتن اما هيچ نشنفتن بس است

روزگارت باد شيرين! شاد باش

دست کم يک شب تو هم فرهاد باش

آه! در شهر شما ياري نبود

قصه هايم را خريداري نبود

واي! رسم شهرتان بيداد بود

شهرتان از خون ما آباد بود

از درو ديوارتان خون مي چکد

خون من،فرهاد،مجنون مي چکد

خسته ام از قصه هاي شوم تان

خسته از همدردي مسموم تان

اينهمه خنجر دل کس خون نشد

اين همه ليلي،کسي مجنون نشد

آسمان خالي شد از فريادتان

بيستون در حسرت فرهادتان

کوه کندن گر نباشد پيشه ام

بويي از فرهاد دارد تيشه ام

عشق از من دورو پايم لنگ بود

قيمتش بسيار و دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پايم خسته بود

تيشه گر افتاد دستم بسته بود

هيچ کس اشکي براي ما نريخت

هر که با ما بود از ما مي گريخت

چند روزي هست حالم ديدنيست

حال من از اين و آن پرسيدنيست

ما ز ياران چشم ياري داشتيم

خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم

 

زدم فریادخدایا این چه رسمیست.

رفیقان را جدا کردن هنر نیست.

رفیقان قلب انسانند خدایا.

بدون قلب چگونه می توان زیست.

+نوشته شده در سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:رفیق,فریا,خدا,متن تنهایی,متن زیبا,قلب,زیستن,انسان,تنهایی,هنر,جدا,ساعت22:17توسط وحید SODAGAR | |

 منو ببخش بخاطرت دوباره چشمام شده خیس

   یا مثل من اگه کسی به فکره دردایه تو نیس

   خودت میدونی که برام از خودمم مهمتری

   ببخش که هرشب از تو یه فکر و خیالم میگذری

    ببخش اگه هرجا میری دلم برات شور میزنه

   تا برنگردی پیش من دلواپسی ماله منه

ببخش اگه هردفعه من تو آشتی پیش قدم میشم

مغرورم اما پیشه تو تازه خوده خودم میشم

 از سر شوق عشق اشکی که رویه گونمه

   ببخش میلرزه دلم وقتی سرت رو شونمه

     وقتی تورو میبینم نگام همش سمته تو

       تموم آرزوی من دیدنه لبخنده تو

          اگه دلتو میزنه حرفای پر محبتم

           دلخور نشو از دسته من بزن به پای غیرتم

            صحبته رفتن که میشه بی اعتنایی میکنم

               ببخش اگه محبتو از تو گدایی میکنم

                   وقتی دلت میگیره من به بودنم شک میکنم

                    ببخش اگه به یاد تو پلکامو روهم میذارم

                   هر شب تو رویای منی،چیکارکنم؟دوستدارم

                 وقتی یکم تو خودمم اون لحظه های بی کسی

                خودم میفهمم عزیزم که واسه من دلواپسی

               وقتی میبینی چشام دوباره بارونی شده

             چه مهربون میشی گلم وقتی میپرسی:چی شده

           پراز غروره دله من ولی تو بی افاده ای

         تعارف نمیکنم گلم تو خیلی صاف و ساده ای

        هرجوری که حساب کنم بازم تو از من خیلی بهتری

    ♥♥دلت شکست فدات بشم♥♥

♥♥♥قسم به جونه تو خودم با اشکام جوش میدم اون دله مهربونتو♥♥♥


dc426.4shared.com/img/4FfMf-nu/s3/307602_1979...

این روزها اگر عاشق شدی

قصه ات را برای کسی بازگو نکن!

این روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت کرده...!

آری از پشت کوه آمده ام…

چه می دانستم این ور کوه باید برای ثروت، حرام خورد؟!

برای عشق خیانت کرد

برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد

برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند

وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم

می گویند: از پشت کوه آمده!

ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان از دست گرگ ها باشد، تا اینکه این ور کوه باشم و گرگ! 

+نوشته شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:عشق,علاقه,محبت,هستی,عکس,جدایی,نفرت,زیبا,شعر ,گل, جدایی, افسوس ,شادی,احساس,بغض,گریه ,عکس عاشقانه,چشم ,قلب,تنها,دلخور ,عکس جدایی,ساعت12:54توسط وحید SODAGAR | |

בلـاموטּ رو پلاستیـکے کرבیم بهـ خیــال نشکستـטּ..

یاבمـــوטּ رفتــ

کهـ پلاستیکــ ها زوבتــر مے سوزنـב...

+نوشته شده در دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:پلاستیک,قلب,عکس قلب ,زیبا, دختر,دل,خیال,نشکستن,ساعت14:17توسط وحید SODAGAR | |

 این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !

همین بس که :

نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.

 

 می گوید: کلمات گـــــــــــاهی بار معنایی خود را از دست می دهند ...

این روزها " دوستـــــت دارم " ها دیگر قلــــــب کســـی را به تپش وا نمیدارد !

و گونه کسی را سرخ نمیکند !

می گویـــــــــم : مشکل از دوست داشتن نیست مشکل از تکـــــــــرار است !

تقدیم به تمام پدرهایی که اسیر تخت بیمارستانها هستند :

                                تمام “امن یجیب” های دلم را گره زده ام به کلماتت

           و روانــه ی آسمان کرده ام  

                                         من مطمئنم ، خدا تو را برای دلم نگـه می دارد.

دنیای این روزای من ، درگیر تنهایی شده

تنها مدارا می کنیم ، دنیا عجب جایی شده

همۀ دلخوشیم اینه که

وقتی که خسته از سر کار میام خونه

بشینم پای لپ تاپم و به عکس پروفایلت تو یاهو یه چند لحظه نگــــــــــــاه کنم

و آروم توی دلم بگــــــــــم

خیلـــــــــــــــــــی دوسِـــــت دارم.

انگار همه خستگیای دنیا با دیدن عکست از تنم بیرون میره.

چه دلخوشی ای داده به ما این دنیای مجازی!

همینشم دوست دارم.

هرگاه فراموش کردی که چگونه عشق بورزی

و با دیگران و موجودات مهربان باشی ،

           فقط کافیست نگاهی به اطرافت بیَندازی

             و کمی دقت کنی

                                        تا ببینی که

                                         عشق و مهربانی

                                                                  در پیرامونَت موج می زند.

چه خوش خیال بودم

که همیشه فکر می کردم در قلب تو محکومم

به حبس ابد !!

به یکباره جا خوردم

وقتی زندانبان به یکباره بر سرم فریاد زد

هی

تو

آزادی !

و صدای گام های غریبه ای که به سلول من می آمد !!!

 بعضی آدمهــــــا یهـو میــان . . . !

یهـو زندگیـتـــــو قشنگ میکنن . . . !

یهـو میشن همــــــه ی دلخـوشیت . . . !

یهـو میشن دلیـل خنــــــده هات . . . !

یهـو میشن دلیل نفس کشیــــدنت . . . !

... ... ... ... بـعــــد همینجـوری یهـو میــــــرن . . . !

یهـو گنـــــــــــد میـزنن بـه آرزوهــــات . . . !

یهـو میشن دلیل همــــــــه ی غصــه هات و همـــــــه ی اشکات . . . !

یهـو میشن سبب بالا نیـــومدن نفسـت . . . !

نمیدونم چرا یهو دلم گرفـــت....

 

پیروزی و شادی

      دوستان زیادی رو دور و بر آدم جمع میکنه ؛

       ولی شکست و غم و غصه

بهترینشون رو برات سوا میکنه.

هرگاه از شدت تنهایی ، به سرم هوس اعتمادی دوباره می زند ،

خنجر خیانتی را که در پشتم فرو رفته

در می آورم ، می بوسمش ،

اندکی نمک به رویش می پاشم

دوباره بر سر جایش می گذارم ،

از قول من به آن لعنتی بگویید ،” خیالش تخت ”

من دیوانه هنوز ، به خنجرش هم وفادارم !

 

گاهی باید پیامک ها و شماره تلفن ها رو پاک کنی

و به زندگی ادامه بدی.

مجبور نیستی فراموش کنی

که چقدر اون برات عزیز بوده

فقط باید بپذیری

دیگه اون آدم گذشته نیست !

می خواهم عمرم را

با دست های مهربان تو اندازه بگیرم

برگرد!

باور کن

تقصیر من نبود

من فقط می خواستم

یک دل سیر برای تنهایی هایت گریه کنم

نمی دانستم گریه را دوست نداری

آدم ها

فقطـ آدم هســـتند،

نـــه بیشتر و نــــه کمتر.

اگــر کمتر از چیزی کـــه هستند نگاهشان کنـــــــــی

آنها را شــــکسته ای !

و اگــــــر بیشتر از آن حســـــــابشان کنـــــی،

آنها تو را میـــشـــــکنند !

بین ایــــــــن آدم های آدم، فقط بایـــــــد عاقلانــــــــــه زندگــی کرد؛

نه

عاشقانه !

 وقتی دستان تو    در دستان من باشد   

دست را می بــــازم    حتی اگر تـمـام حـکـم هـای دل   

در دسـت من باشد . . .   ...

 و خدا شب را خلق کرد...
برای سیگار کشیدن...
برای گریه کردن...
برای بغل کردن یک بالشت...
برای گوش کردن اهنگ های قدیمی...
برای زل زدن به تاریکی...
برای نخوابیدن و خاطره ها را مرور کردن.....!!!

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند.

عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند.

دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند

و بخند که خدا هنوز آن بالا با توست.

خــــــــــاطراتم را الک کردم

چـــیزی جـــز دلتنــــگی تـــو نمــاند.

آنقدر پیش این و آن

           از خوبــــــــی هایش گفتم

که وقتی سراغش را می گیرند

            شرم دارم بگویم

تنهایــــــــم گذاشت !

 

تو آسمون قلبم تنها ستاره ای تو

         مهربون دل من ، فقط تویی تویی تو

                             اگر همه بدن بد ، ما دو تا با هم خوبیم

تو بدی یِ روزگار ، ما دو تا با هم هستیم

                             اگر که زندگی هست دشوار و سخت و غمگین

        خیالی نیست گل من ، ما دو تا با هم هستیم

 

ای کاش می فهمیدی

وقتی یه مرد برات گریه می کنه

یـعنــی از هـمـه چـیـزش بـرات گـذشـتـه !

هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش شوخی نکن

“حرمت ها شکسته میشود”

هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن

“تبدیل به وظیفه میشود

می گفتند :

سختی ها نمک زندگــــــی است !

امّا

چرا کسی نفهمید ؛

“نمــــــک” برای من که خاطراتم زخمی است ،

شور نیست

مزه ی “درد” می دهد !!!

من عاشق شدم!!!

       درسته من!

من که قلبی از سنگ ؛ از زخم های زمونه داشتم

        با همین قلب سنگیم عاشق شدم

عاشق تنهایی.

        تنهایی هم عاشق من شده

بهم قول دادیم که هیچوقت همدیگه رو ترک نکنیم و تا آخرش با هم باشیم

      من و تنها

             من و من

                         خود من

 

این روزها تنها چیزی که می خواهم سکوت است،

یک کلبه چوبی وسط جنگل،

یک آتش،

یک فنجان چای تلخ….

من سزاوار این فراموشی نبودم

همانطور که تو

لایق این عشق نبودی !

الهی

به حکم انسان بودن ، مرا از قدم زدن در بیراه ها عفو کن

و به حق مهربانیت، تمامی آثار آنها را از زندگی امروز و فرداهایم محو نما.

ایمانی به من عطا کن تا پای در راهی گذارم که تو می خواهی.

راهی تا ابد ممتد و روشن.